حبقوقِ نَبی
حَبَقّوقِ نَبی، یکی از انبیای بنیاسرائیل که مقبرهای در تویسرکان منسوب به او ست. از زندگی و جزئیات احوال حبقوق آگاهی چندانی در دست نیست، جز اینکه یکی از کتابهای پایانی عهد عتیق به وی منسوب است که پردهای کوتاه از عصر زندگی حبقوق را به تصویر میکشد و بهجز این، در سراسر کتاب مقدس نامی از او نیامدهاست.
دربارۀ زمان زندگی حبقوق دیدگاههای گوناگونی مطرحشده ـ است و محققان مختلف از دیرباز هر یک با استناد به بخشهایی از کتاب او، زمانهای متفاوتی میان اواخر سدۀ 7 قم و اوایل سدۀ 6 قم. تا هنگام فتوحات اسکندر (ح 333 قم) را برای زندگی او تخمین ـ زدهاند؛ اما امروزه غالب پژوهشگران بر اساس شواهد درونمتنی «کتـاب حبقوق»، و بـهویـژه عبـارتهایی که در آنها از استیلای قریبالوقوع کلدانیان بر یهودیه سخنمیگوید، بر این باورند که وی احتمالاً در فاصلۀ میان اواخر سدۀ 7 قم تا اوایل سدۀ 6 قم میزیستهاست و به احتمال بسیار در زمان پس از شکست دولت یهودیه از مصریها در نبرد کرکیمش و حمات در 605 قم تا زمان حکومت یهویاکین در یهودیه در 597 قم و به احتمال بیشتر، در دورۀ حکومت یهویاقیم (608-597 قم) زنده بودهاست (استیونزهاج، 733 732,؛ هاکس، 312؛ هایت، 637؛ جودائیکا، VIII / 171, 172؛ هریسن، 931-933).
دربارۀ معنای نام حبقوق نیز نظریات گوناگونی وجوددارد. بنا بر برخی منابع یهودی، حبقوق پسر زنی از شهر شونم بود که از الیشع نبی پذیراییکرد و الیشع به او نوید به دنیا آوردن پسری را داد که او وی را در آغوش خواهدگرفت. اما هنگامی که پس از چندی فرزند آن زن از دنیا رفت، الیشع در کنار پیکر او حاضر ـ شد، برای او دعا کرد و در دهانش دمید تا به زندگی بازگشت (دوم پادشاهان، 4: 16 بب ). به سبب آنکه در اعلام بشارت زاده ـ شدن این پسر، فعل «حبق» به معنی در آغوش گرفتن به کار رفته است، این منابع با یکی دانستن حبقوق و این پسر، نام او را برگرفته از این فعل، و به معنای «در آغوش گرفتهشده» دانستهاند؛ اما از آنجا که الیشع نبی بیش از دو قرن پیش از حبقوق میزیست، پسر مورد نظر نمیتواند حبقوق باشد و افزون بر این، هیچ نشانۀ دیگری از ارتباط این پسر با حبقوق نیز یافت نمیشود (جودائیکا، VIII / 172؛ هریسن، 931).
برخی از محققان هم نام حبقوق را برگرفته از واژهای آشوری ــ که نـام گیاهی خوشبـو ست ــ میدانند. قدیس هیرونیموس مسیحی (د 420 م) نیز نام او را هم به معنی درآغوش گرفته شده، و هم به معنای کسی که با خدا زورآزمایی میکند و یا پنجه در پنجه میافکند، میداند. با توجه به اعتراضها و پرسشهایی که حبقوق در کتاب خود دربارۀ عدل الٰهی مطرح میکند، چنین معنایی شاید چندان دور از ذهن نباشد (استیونزهاج، 732؛ هریسن، همانجا؛ آرمردینگ، II / 583؛ هایت، همانجا).
بنا بر برخی از منابع کهن مسیحی، حبقوق از بیت صوحر از سبط شمعون بودهاست. در داستان آپوکریفایی بل و اژدها نیز وی پسر یشوع و از سبط لاوی به شمار آمدهاست. دربارۀ اینکه یشوع پدر حبقوق باشد، نمیتوان مطلبی به یقین گفت، اما اینکه او از خانوادۀ لاویان باشد، همواره با وجود عبارات و نواهای آهنگین در مزامیر باب 3 کتابش قوت گرفته است. گرچه برخی با توجه به اینکه حبقوق در جایی از کتابش (2: 1-2) خود را مراقب و ایستاده بر برج معرفی میکند، آیهای از «کتاب اشعیا» (21: 6) را که در آن از دیدهبان و سقوط بابل سخن میگوید، در اشاره به حبقوق دانستهاند، که این هم از نظر تاریخی ممکن نیست، اما میتوان بهکارگیری واژۀ دیدهبان و مراقب را استعارهای از مقام کهانت حبقوق در معبد اورشلیم دانست که به خاندان لاویان اختصاصداشتهاست (جودائیکا، نیز آرمردینگ، همانجاها؛ تارنس، 496 ؛ هایت، همانجا).
در همان داستان بل و اژدها، حبقوق از معاصران دانیال معرفی ـ میشود که به شکلی معجزهآسا از یهودیه به بابل آوردهشد و غذایی را که در دست داشت، به دانیال داد که در کنام شیران گرفتارشدهبود. ازاینرو، نماد وی در اغلب آثار هنری و تجسمی فرشتهای با یک سبد نان است. بااینهمه، روشن است که این داستان نیز نمیتواند از نظر تاریخی درست باشد (همو، نیز جودائیکا، آرمردینگ، همانجاها).
«کتاب حبقوق» سیوپنجمین کتاب عهد عتیق و هشتمین از 12 کتاب پایانی آن است. این کتاب که 3 باب و 56 آیه دارد، ظاهراً در حدود سال 600 قم نوشته شده، و ایجاز و بهکارگیری عبارتهای آهنگین و شاعرانه، آن را در ردیف متون کهن تأثیرگذار در ادبیات عبری قراردادهاست (هاکس، 312-313؛ آرمردینگ، II / 584-585؛ جودائیکا، VIII / 172).
محققان بر اساس سبک و مضمون، این کتاب را به دو بخش کلی تقسیمکردهاند: بخش نخست که بابهای یک و دو را در بر میگیرد، به پیشگوییهای نبی دربارۀ ویرانی یهودیه به دست کلدانیها اختصاصدارد، و بخش دوم، یا همان باب 3، که به منزلۀ سرود نیایش است و تا حدودی به مزامیر ایوب شباهت دارد و برخی از عبارتهای آن رازآمیز و گاه آشفته به نظر میرسد. بهسبب تفاوت سبک و سیاق این بخش با دو بخش پیشین، برخی محققان بر این باورند که باب 3 مستقل از دو باب نخست، و احتمالاً نوشتۀ شخص دیگری است؛ بهویژه آنکه در میان طومارهای کشفشده در بحرالمیت، طومار پِشِر (تفسیر) حبقوق به دست آمد که تفسیری بر تنها دو باب نخست این کتاب است.
در مقابل، برخی پژوهشگران دیگر این باب را از لحاظ معنایی وابسته به دو باب دیگر میدانند و آن را همچون نتیجه و نقطۀ اوج آنها به شمار میآورند. به نظر این محققان، یافت نشدن تفسیر باب 3 در پشر حبقوق در متون قمران نیز دلیلی بر رد این نظر نیست، زیرا به باور آنان این امر ممکن است تنها از آن رو باشد که این باب مطلبی مورد توجه فرقۀ قمران و موافق با اهداف اعتقادی آنها نـداشته است تا بـه تفسیر آن بپردازند (نک : هریسن، 935-936 ؛ هایت، 936؛ استیونزهاج، 733).
آیات ابتدایی «کتاب حبقوق» اعتراض این پیامبر به خداوند را در بر دارد؛ اعتراض از آن رو که وی اینهمه بیعدالتی، فساد و خشونت نسبت به یهودیان را روا میدارد و در برابر دیدگان او، زمین اینچنین آکنده از ظلم، فساد و تباهی است (1: 2-4). این آیات به اختصار شرایط قبل از اسارت بابِلیِ یهود و ویرانی اورشلیم توسط بابلیان در اوایل قرن 6 قم را به تصویر میکشد و از شکوه و قدرت پادشاهی بابل و غلبۀ کلدانیها بر آشوریها حکایت دارد و در عین حال بیانگر این است که خداوند به سبب کردار ناشایست یهودیان، کلدانیها را همچون ابزاری برای عذاب آنان برمیانگیزد (آرمردینگ، II / 583؛ جودائیکا، VIII / 171؛ هایت،637؛ جنینگز، V / 526؛ استیونزهاج، 732). برخی از مفسران بر این باورند که عبارت «شریر و ظالم» در این آیات به کلدانیها اشاره دارد و بنابراین، یهودیان نقطۀ مقابل آنها، یعنی درستکاراناند، زیرا از یک سو، کلدانیها به عنوان دستان خداوند و ابزار تحقق وعدۀ الٰهی به شمار میآیند و از قدرتشان به سان قدرت خداوند یادمیشود و از سوی دیگر همچون دشمنی وحشی توصیفمیشوند. به این ترتیب ابزار تحقق داوری و عدالت الٰهی چیزی جز دشمنی ظالم و بیرحم نیست و گویا همین امر سبب سردرگمی حبقوق نبی شده، و او را واداشته است تا از خداوند در این باره سؤالکند.
به بیان دیگر، حبقوق با پرسش خود میکوشد تا دریابد که چرا و چگونه خدایی عادل قومی وحشی را برای اجرای عدالت دربارۀ مردمی که از آنها درستکارترند، برمیگزیند. به این ترتیب، حبقوق از نخستین انبیای بنیاسرائیل است که به جای سرزنش و توبیخ بنیاسرائیل، خداوند را مورد پرسش قرار میدهد (حبقوق، 1: 9-12؛ آرمردینگ، II / 583-584؛ تارنس، 496؛ هایت، 637-638 ؛ جنینگز، V / 526-527؛ هریسن، 932-934؛ جودائیکا، VIII / 171-172).
آیات باب دوم، سراسر کوششی برای پاسخ به این پرسش است، چنانکه بیان میدارد که قدرت و شکوه کلدانیها زودگذر خواهدبود و سرانجام، شریران و بدکاران شکستخواهندخورد و درستکاران با صبر در ایمان خود زندگیخواهندکرد (2: 4)؛ با اینهمه، تقدیر الٰهی آن است که کلدانیها با ظلم و وحشیگری اورشلیم را ویران کنند. حبقوق با طرح این مسئله نقش مهمی در شکلگیری یکی از مهمترین مباحث کلامی در الٰهیات کتاب مقدس داشته است و اندیشمندان را برای یافتن توضیحی دربارۀ چگونگی حضور خداوند در تاریخ برانگیخته است. به باور وی، در هر برهه از تاریخ، خداوند به شکلی برای نجات قوم خود و برقراری عدالت در میان امتها اقدام میکند و این عدالت را گاه با هجوم کلدانیها و گاه با ظهور منجی برقرار میسازد (همان، 2: 1-5، 3: 3- 19؛ آرمردینگ، II / 585؛ استیونزهاج، 732, 734).
افزون بر این، به باور بسیاری از اندیشمندان، عصارۀ پیام حبقوق و از آن مهمتر، چکیدۀ تعالیم موسى در عبارت «مرد عادل به ایمان خود زیستخواهدکرد» (حبقوق، 2: 4) نهفته است، که در الٰهیات عهد قدیم و پس از آن در الٰهیات عهد جدید در قالب مفهوم زیستن در ایمان و نقش آن در رستگاری مطرح میشود، هرچند که مفهوم بیانشده در «کتاب حبقوق» با مفهوم شکلگرفته در اندیشۀ مسیحی متفاوت است. در الٰهیات مسیحی و بهویژه در دیدگاه پولسی، ضمن تأکید بر آمدن مسیح به عنوان نجاتبخش نهایی در تـاریخ، ایمان در برابر عمل مطرح میشود و فرد مؤمن نه به واسطۀ عمل، بلکه به سبب ایمان نجاتمییابد؛ حال آنکه حبقوق به تحقق وعدههای خداوند در جریان تـاریخی که به سـوی سرانجامی معیـن و مطلوب پیش ـ میرود، یقیندارد و با یکی دانستن یهودیان با کسانی که ایمان ـ دارند، بر این باور است که آنها باید به رغم ناملایمات و دشواریها، همچنان بر سر ایمان خود بمانند و با خشوع و تواضع منتظر تحقق وعدههای الٰهی باشند. در واقع با چنین پاسخی است که حبقوق در میان انبیای کوچکتر جایگاه خاصی پیدا میکند. وی ظهور عظمت و شکوه خداوند را در سراسر جهان وعده میدهد و بر آن است که شر در جهان ناپایدار است، ظلم و خودکامگی باعث نابودی خود انسان میشود و تنها صداقت پایدار میماند (همان، 2: 3-20؛ آرمردینگ، II / 584, 585؛ هریسن، 937؛ جودائیکا، VIII / 172؛ هایت، 636).
به نظر میرسد که حبقوق در باب سوم تحقق آرزوهای قوم بنیاسرائیل را وعدهمیدهد. او میگوید که آن قدرت نجاتبخش آشکارا به عمل میپردازد و سرانجام آن خدای حاضر فعال، خود برای اجرای عدالت دست به کار میشود. گرچه در باب دوم بیانشدهبود که کلدانیها به سبب ظلم و غرورشان نابودمیشوند، اما در باب 3 فروپاشی آنها و نجات قوم یهود به سبب مداخلۀ عاملی الوهی دانستهمیشود و در ورای ناامیدیها، به داوری و عدالت نهایی و جاودانهای بشارتدادهمیشود که در سراسر جهان استقرارمییابد (حبقوق، 2: 4 بب ، نیز 3؛ استیونزهاج، 735). بشارتهای مطرحشده در این باب همچنین بحثهای گوناگونی را در میان متفکران مسیحی و مسلمان برانگیختهاست. از دیدگاه اندیشمندان مسیحی این باب، ولادت عیسى مسیح (ع)، و از منظر متفکران مسلمان نبوت محمد (ص) را بشارتمیدهد (همانجاها).
نام حبقوق در منابع اسلامی به صورت حَیَقوق و یا حَیْقوق آمدهاست. از نظر مفسران و متکلمان سنی و شیعی، «کتاب حبقوق» ازجمله کتابهایی است که به ظهور محمد (ص) از کوه فاران ــ که به زعم آنان همان کوه حرا در مکه است ــ بشارت ـ دادهاست. همچنین بنا به نقل برخی از محدثان، امام رضا (ع) در مناظره با رأس جالوت یهود در اثبات نبوت پیامبر (ص)، به بشارت حبقوق در باب سوم کتابش اشاره کرده، و آن را بشارت به ظهور محمد (ص) و نزول قرآن به شمار آورده است (حبقوق، 3: 4؛ نک : آلـوسی، 6 / 184؛ ابنبابویه، 428 بب ؛ ابوالسعود، 3 / 60؛ طبرسی، 2 / 415-416؛ مجلسی، 10 / 308؛ حویزی، 2 / 81؛ راوندی، 1 / 74؛ بیاضی، 1 / 55؛ طوسی، 809؛ فخرالدین، 3 / 36-37).
به رغم آنکه هیچ گواه تاریخی مبنی بر حضور حبقوق در ایران وجود ندارد، اما بنا بر برخی گزارشها، وی به هنگام اسارت بابلی در میان دیگر یهودیان به اسارت رفت و پس از قدرت یافتن کورش و به رغم فرمان او دربارۀ آزادی یهودیان، همچنان در ایران باقی ماند و به تویسرکان آمد و در آنجا ساکن شد و سپس در همانجا درگذشت. از دیرباز در جنوب غربی تویسرکان مقبرهای منسوب به حبقوق نبی وجود داشته است که داستانهای بسیاری دربارۀ آن در میان یهودیان و مردم محلی بر سر زبانها ست. ظاهر آرامگاه از سبک معماری زمان سلاجقه خبر میدهد و با مزار امیر تیمور در سمرقند شباهت بسیاری دارد و زمان ساخت آن احتمالاً به سدۀ 7 ق / 13 م باز میگردد. این آرامگاه بنای برجیشکل و آجری با گنبد مخروطی دوپوش است که پوش داخلی آن مدور، و پوش خارجی به صورت مخروط ناویشکل بناشدهاست. در داخل مقبره کتیبهای به دو زبان فارسی و عبری وجود دارد که آیههایی از «کتاب حبقوق» بر روی آن حکشدهاست. مقبرۀ حبقوق نزد مسلمانان و یهودیان ساکن آن سامان دارای تقدس و احترام فراوان است (لوی، 1 / 154؛ نک : گلشاییان، 52؛ فـوزی، 43-50؛ مقـدم، 1 / 195 بب ؛ «بقعه ... »، 35؛ ستوده، 6189؛ ایرانیکا، XI / 425).
مآخذ
: آلوسی، محمود، روح المعانی، به کوشش محمود شکری آلوسی، بیروت، 1405 ق؛ ابنبابویه، محمد، التوحید، چ سنگی، 1321 ق؛ ابوالسعود، محمد، تفسیر، بیروت، 1414 ق؛ «بقعۀ حبقوق نبی»، میراث فرهنگی، تهران، 1369 ش، س 1، شم 1؛ بیاضی، علی، الصراط المستقیم، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1384 ق؛ جزایری، نعمتالله، النور المبین فی قصص الانبیاء، بیروت، 1398 ق؛ حویزی، عبد علی، تفسیر نور الثقلین، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، 1383 ق؛ راوندی، سعید، الخرائج و الجرائح، قم، 1409 ق؛ ستوده، منوچهر «مقبرۀ حبقوق در یک کیلومتری جنوب شهر تویسرکان»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1377 ش، ج 10؛ طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش ابراهیم بهـادری و محمد هادی به، قم، 1413 ق؛ طوسی، محمد، مصبـاح المتهجد، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ عهدعتیق؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ گلشاییان، فرهنگ، آیینۀ تویسرکان، تهران، 1382 ش؛ لوی، حبیب، تاریخ یهود ایران، تهران، 1334 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ مقدمگلمحمدی، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، بیروت، 1928 م؛ نیز: